حدیث هفته 31 -ماه محرم

متن مرتبط با «حجاب» در سایت حدیث هفته 31 -ماه محرم نوشته شده است

آیا حجاب مانع پیشرفت و بی‌حجابی باعث رشد و توسعه است؟

  • در ابتدای پاسخ، نمونه‌ای را به عرض می‌رسانیم که به سادگی از سوی همگان قابل راستی‌آزمایی است. در منطقه آسیای شرقی، دو کشور «میانمار» و «مالزی» وجود دارند. اولی هم از لحاظ وسعت و هم از لحاظ جمعیت دو برابر دومی است و هر دو کشور نیز به دریاهای آزاد راه دارند. در میانمار اقلیت بسیار کوچکی(کمتر از یک درصد) از مسلمانان وجود دارند که همواره مورد سرکوب و آزار قرار می‌گیرند؛ اما بیشتر بانوان کشور مالزی خود را موظف به رعایت حجاب اسلامی می‌دانند. اگر حجاب، مانعی برای رشد و توسعه بود، به طور طبیعی میانمار باید کشوری بسیار توسعه‌یافته‌تر از مالزی می‌شد، در حالی که آمارها نشان می‌دهد که قدرت اقتصادی مالزی تقریبا هفت برابر میانمار است! با توجه به نمونه‌ای که اعلام شد، می‌توان پرسید: چه تحقیق علمی توانسته است ثابت کند که یکی از فاکتورهای پیشرفت و توسعه، بی‌حجابی بوده و حجاب مانعی برای توسعه به شمار می‌آید؟! پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی، قوانین و راه‌کارهای مربوط به خود را دارد که هر کشوری با عمل به آنها به پیشرفت و توسعه دست می‌یابد و هر کشوری که بدان عمل نکند از روند توسعه عقب خواهد ماند، و این هیچ ارتباطی با سبک پوشش مردم آن کشور ندارد. بنابر این، بین حجاب و توسعه و پیشرفت، هیچ ارتباط معناداری وجود ندارد، اگر کشوری با داشتن بانوانی باحجاب از نظر اقتصادی و توسعه عقب مانده، باید علت را در ناکارآمدی برنامه‌های توسعه، مدیران و مسئولان ناکارآمد، سبک زندگی مردم مانند: آداب و رسوم نادرست، اسراف، تجمل‌گرایی، مصرف‌گرایی و برخی عوامل خارج از اختیار؛ مانند فقدان دسترسی به معادن اولیه، دریاهای آزاد، زمین‌های حاصل‌خیز، زلزله‌ها، جنگ‌های تحمیلی و ... دانست. ضمن آن‌که مردم کشورهای پیشرفته و توسعه یافته , ...ادامه مطلب

  • عفاف و حجاب

  • #پست_ویژهخانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟خانوم ... برسونمت؟؟؟ خانم چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟...اینها جملـات و متلک هایی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلن اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می دادتا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شودروزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...چند ساعت بعد، دخترک که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد... دید#چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته#عفاف#بی_تفاوت_نباشیم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها